بودم کنار میکده از باده بی خبر
تا یک سه ساله قلب مرا زیر و رو نمود
جا مانده از تمام جهان بودم و ولی
با یک تبسمی دل گمگشته را ربود
هر پنجره به پنجره فولاد دلخوش است
جائی که باز می شود از لطفتان عقود
آقایمان رضا به شما رفته است و باز
کی می دهد رضا به گدایان خود حدود
دستان هر گدا به نگاهه تو می رسد
از آن زمان که از رخ سقا گره گشود
با دیدن شما رخ عباس دیدنیست
ای آنکه تا به شانه ی او کرده ای صعود
لبخند می زند لب ساقی که تا ابد
باشد رقیه بی خبر از ضربه ی عمود
جز خاک پای تو به کجا سجده کرده ام
ای بی نظیر بنده ی خالق توئی ودود
باشد که از طریق گدایان گذر کنی
مردن به گرد راه شما شد مرا سعود
من شرم می کنم به شما گفته ام شما
بی بی ببخش گفته ی آن بی حیا یهود
هر کس قیام می کند از بهره آفتاب
جبریل پسشه پای شما می کند قعود
حق آفرید خالق زهرا رقیه را...
عالم ز لطف حضرت زهراست ور نبود
مادر و دخترش که به عالم یکی شدند
پس به آینه به آینه باشد کمی کبود
ساحل فدای چشم و نگاهه رقیه است
هر موج می کند به نگاهش بسی سجود
یک شام با نگاهه شما فتح می شود
از بهره عمه جان خودت,می شوی جنود
هر واژه را به عشق شما گفته ام ولی
بهره شماست ذکر گدایان چو تار و پود
از اول است ورد لبانم فقط حسین
چون باز می شود لب کودک ز هر عقود
خاتم رسالتش که به حیدر ادامه داشت
از بهره عالمی سفرت شد دگر وفود
با یک نمازتان که به افلاک می رسید
در آل حیدر است همه معراج با سجود
فرمود خالقم که صدای رقیه است
افلاک می کند ز قنوت شما خمود
یک گل به دست تو که کسی از وفا نداد
بی بی جهان پر گل بی تو,مرا چه سود
منبع :
http://roghayeh.net