دل نیست آن دلی که نباشد سرای تو / زنده نباشد آنکه نمیرد برای تو
از هرچه گفته اند و نوشتند، برتری / محو است ابتدای تو در انتهای تو
با هر که دشمن است تو را، دشمنی کنم / هستم رفیقِ هر که بوَد آشنای تو
خاک من از خاکِ چادرت درست شد / ای کاش میشد اینکه شوم خاک پای تو
دست خودم که نیست چنین عاشقت شدم/من بیخود ازخودم که شدم مبتلای تو
حتی خود خدا به همین جمله راضی است / عالم نبود درخور نعلین پای تو
گر کار و بار زندگی ام رو به راه شد / عمریست ملتمس شده ام بر دعای تو
دیگر دچار درد و مریضی نمی شود / هرکس که خورده است کمی از غذای تو
هرشب سر بساط شما می نشینم / دل میدهم به گوشه ای از روضه های تو
مـن مـدیـونـتـمـ ، مـمـنـونـتـمـ ، رقــیـه جـان . . .
منبع : http://roghayeh.net