بابا ، عدو دخـترت رو زد
میزد به من حرفای بدبد
وقتی میخاست سنگ بزنه
بـود بـیـن من و عمه مُـردَد
بابا جسارت ها میکردند
مـا رو کنیز صـدا میکردند
نمی دونی چـه آشـوبی
رقاصه ها به پا میکردند!
بابا دلـم برات شـده تـنـگ
نصیب دخترت شده سنگ
کاش دستِ زجر رو میگرفتی
بـه صورتم هِی مـیزنه چنگ!
منبع : http://roghayeh.net